سرخط خبرها

ورود به یک دنیای قضاوت شده | نگاهی به سریال رمضانی «مرهم»، ساخته محمدرضا آهنج

  • کد خبر: ۳۲۵۲۱۵
  • ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۸
ورود به یک دنیای قضاوت شده | نگاهی به سریال رمضانی «مرهم»، ساخته محمدرضا آهنج
سریال «مرهم» به کارگردانی محمدرضا آهنج یکی از همین تلاش‌ها بود که قصه خود را بر قشری از مردم جامعه که عموما در معرض قضاوت قرار دارند، یعنی روحانیون، متمرکز کرد.
محمد عنبرسوز
خبرنگار محمد عنبرسوز

به گزارش شهرآرانیوز؛ در میان انبوه سریال‌هایی که هر ساله در ماه مبارک رمضان از رسانه ملی پخش می‌شوند، گاهی تلاش‌هایی دیده می‌شود برای نزدیک شدن به لایه‌هایی از یک جامعه و روایت قصه‌هایی کمتر دیده شده. سریال «مرهم» به کارگردانی محمدرضا آهنج یکی از همین تلاش‌ها بود که قصه خود را بر قشری از مردم جامعه که عموما در معرض قضاوت قرار دارند، یعنی روحانیون، متمرکز کرد. سریال جدید محمدرضا آهنج سعی داشت زندگی جمعی از روحانیون را در یک فضای خانوادگی روایت کند و به چالش‌های سبک زندگی روحانیت، از منظر‌های مختلف انسانی، عاطفی، قانونی و اجتماعی بپردازد. با این حال، این تلاش صادقانه، در مسیر تحقق خود، با موانع متعددی روبه رو شد که از «مرهم»، سریالی متوسط و بعضا سردرگم ساخت.

شخصیتی که تضاد آفرید

«مرهم» بر روی داستانی بنا شده بود که ظرفیت بالایی برای شکل گیری یک ملودرام اثرگذار را داشت. ورود زنی به نام منیژه (با بازی رؤیا جاویدنیا) پس از سال‌ها اقامت در خارج از کشور، آغازگر گره اصلی داستان این اثر بود. منیژه که شخصیتی غیرمذهبی، عبوس و تندخو است، به ایران برگشته تا پسرش را ببیند؛ اما متوجه می‌شود که پسرش اکنون طلبه‌ای در حوزه علمیه است و حتی نامش را از سامان به سلمان تغییر داده.

در میان خانواده‌های روحانیون که همگی در یک مجتمع زندگی می‌کنند، منیژه به عنوان یک «ضدضرب» قوی عمل می‌کند؛ یعنی شخصیتی که تضاد و بعضا تنش می‌آفریند و در نهایت به مرور متحول می‌شود. اما مشکل اینجاست که با وجود چنین شروع درخشانی، «مرهم» در گسترش و پرداخت صحیح این ایده، دچار لغزش می‌شود و بار‌ها راهش را به سمت خرده پیرنگ‌های غیرضروری کج می‌کند.

وقتی زبان شخصیت‌ها رنگ ندارد

یکی از امضا‌های کاری محمدرضا آهنج، همکاری با نویسندگانی است که در دیالوگ نویسی چیره دست و ماهر هستند و می‌توانند بیننده را به سطحی برسانند که از مسیر هم لذت ببرد؛ چیزی از جنس دیالوگ‌هایی که در آثار پیشین او، از «سایه آفتاب» گرفته تا «برادرجان»، روح مخاطب را نوازش می‌دادند. در «مرهم» اما، زبان گفت‌و‌گو‌ها چنان ساده، تخت و معمولی است که نمی‌تواند مخاطب را با خود همراه کند.

بسیاری از جملات شخصیت‌ها به جای آنکه ادبی، تأثیرگذار، هویت ساز یا گوش نواز باشند، صرفا کارکرد اطلاع رسانی دارند. این مسئله باعث شده که از میزان درگیری عاطفی مخاطب با شخصیت‌ها کاسته شود و سریال نتواند به تأثیرگذاری روایی دلخواهش برسد.

شلوغی مانع از وضوح

درام معمولا حول یک هدف اصلی و روشن شکل می‌گیرد و حتی درباره آثاری که به سبک خرده پیرنگ تولید می‌شوند هم باز وجود انسجام محتوایی ضروری به نظر می‌رسد. در سریال «مرهم» اما، تعدد خرده پیرنگ ها، روابط انسانی شلوغ و شخصیت‌های پرتعدادی که گاه بدون ضرورت در مسیر داستان وارد می‌شوند، باعث شده تا مخاطب تمرکز خود را از دست بدهد.

سریال در نهایت به ملودرامی خانوادگی شبیه می‌شود که قصه‌هایی معمول از همسایگی چند خانواده را روایت می‌کند؛ تنها با این تفاوت که مردان این خانواده‌ها همگی روحانی هستند. این انتخاب، در عمل نه تنها کمکی به غنای محتوایی سریال نمی‌کند، بلکه باعث یکنواختی در فضای بصری و رفتاری شخصیت‌ها می‌شود. از همین روست که اغلب شخصیت‌ها شبیه به یکدیگر هستند و سریال پر از نگاه‌های شبیه به هم است؛ هرچند مشکلات و درگیری‌های خانواده‌ها مختص خودشان طراحی شده است.

جسارت در عبور از خط قرمز‌ها

با همه کاستی ها، باید به محمدرضا آهنج برای جسارتش در زمینه ورود به حوزه‌ای تا این حد حساس، نمره قبولی داد. او توانسته با عبور محتاطانه از برخی خطوط قرمز رایج تلویزیون، نشان دهد که روحانیون نیز می‌توانند انسان‌هایی با ویژگی‌های متضاد، اشتباهات، دغدغه‌های گوناگون و حتی رذایل اخلاقی و رفتاری باشند؛ کما اینکه چنین ترکیبی در میان مردم هر قشر دیگری نیز طبیعی به نظر می‌رسد. چنین نگاهی، اگرچه هنوز هم محافظه کارانه است، اما قدم مهمی در راه شکستن قالب‌های کلیشه‌ای رایج در تلویزیون ایران به حساب می‌آید.

استفاده حداکثری از ظرفیت‌ها

محمدرضا آهنج در انتخاب بازیگران سریال «مرهم» به سراغ چهره‌هایی رفته که شاید ستارگان پرهواداری برای گیشه سینما نباشند، اما به خوبی قواعد بازیگری در تلویزیون را بلدند. حضور هنرپیشه‌هایی همچون رؤیا جاویدنیا، مونا کرمی، ویدا جوان، کمند امیرسلیمانی، فرید سجادی حسینی، کوروش سلیمانی، علی استادی، نادر سلیمانی و بهرام ابراهیمی، کمک کرده تا «مرهم» از حیث اجرا، سطحی قابل قبول داشته باشد.

در کنار این ها، ورود تدریجی شخصیت‌های جدید به سریال در قسمت‌های میانی، باعث شد تا جریان درام، هرچند اندک، خون تازه‌ای دریافت کند. در نهایت، باید گفت «مرهم»، با وجود طرح اولیه جذاب، نتوانست از ظرفیت‌های خود به درستی بهره ببرد. 

مقایسه این اثر با فیلم درخشان «طلا و مس» ناخودآگاه در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد، اما سریال به جای اینکه با روایتی لطیف، چندلایه و انسانی از زندگی روحانیون پیش برود، در لایه‌ای سطحی از ملودرام‌های خانوادگی باقی می‌ماند. با این حال، تلاش برای ورود به این جهان و نگاه انسانی به قشری که دنیایشان کمتر در قاب تلویزیون با ظرافت و تنوع دیده شده، کاری است قابل احترام؛ لذا «مرهم» می‌تواند آغازی برای بازاندیشی در شیوه پرداخت به مضامینی باشد که پیش‌تر صرفا تقدیس می‌شدند و اجازه قرائت‌های متفاوت از آن‌ها وجود نداشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->